زمان تقریبی مطالعه: 29 دقیقه
 

اشراف صدر اسلام (قرآن)





اشراف و کافران صدر اسلام دعوت و رسالت پیامبر اکرم را رد نموده و دعوت ایشان را تعبیر به سحر ، کذب و بدعت می نمودند.

فهرست مندرجات

۱ - ادعاها
۲ - ارتجاع
۳ - ملاک ارزش گذاری
۴ - استکبار آنها
۵ - استهزاگری
۶ - اسراف اشراف صدر اسلام
۷ - اشراف صدر اسلام در قیامت
       ۷.۱ - رویارویی با عذاب الهی
       ۷.۲ - کمک خواهی
       ۷.۳ - محرومیت از امداد الهی
       ۷.۴ - مشمول عذاب الهی
       ۷.۵ - ذلت و زبونی
۸ - اشراف صدر اسلام و آیات خدا
       ۸.۱ - عدم تأثیر آیات و معجزات
       ۸.۲ - پشت کردن به آیات
       ۸.۳ - افسانه شمردن
۹ - ستیزه جویی ولیدبن مغیره
۱۰ - اشراف و اصحاب صفه
       ۱۰.۱ - دور کردن اصحاب صفه
       ۱۰.۲ - تحقیر اصحاب صفه
       ۱۰.۳ - طرد اصحاب صفه
۱۱ - اشراف و قرآن
       ۱۱.۱ - نیندیشیدن
       ۱۱.۲ - روی گرداندن
۱۲ - اشراف و حضرت محمد
۱۳ - اطاعت از اشراف
۱۴ - افراط
۱۵ - کراهت
۱۶ - امتحان
۱۷ - بدخلقی
۱۸ - بهانه‌ها
۱۹ - بی تباری
۲۰ - تجاوزگری
۲۱ - تکذیب گری
۲۲ - توصیه‌ها
۲۳ - توطئه
۲۴ - تهدید اشراف
       ۲۴.۱ - تهدید شدن برخی
       ۲۴.۲ - تهدید به عذاب الهی
۲۵ - تهمت‌ها
       ۲۵.۱ - اتهام دیوانگی
       ۲۵.۲ - اتهام دروغ پردازی
       ۲۵.۳ - سحر بودن قرآن
۲۶ - دیدگاه‌ها
۲۷ - سخن چینی
۲۸ - شب نشینی
۲۹ - عیب جویی
۳۰ - طمع
۳۱ - گناه پیشگی
۳۲ - هواپرستی
۳۳ - پانویس
۳۴ - منبع

۱ - ادعاها



اشراف مکه ، درباره ناشناخته بودن دعوت‌های توحیدی پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ادعاهای کذب می کردند.
و انطـلق الملامنهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم..(و بزرگانشان روان شدند (و گفتند) برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف (ما)ست.)ما سمعنا بهـذا فی الملة الاخرة..(از طرفى اين (مطلب) را در آیین اخير (عيسوى هم) نشنيده‌ ايم اين (ادعا) جز دروغ‌ بافى نيست.)
علامه طباطبایی فرمودند: منظورشان از (ملت آخرت) مذهبى است که سایر ملل و امتهاى معاصر و یا قریب به عصر آن روز عرب به آن مذهب متدین بودند، در مقابل مذهبهاى اولى که امم گذشته متدین به آن بوده اند، گویا خواسته اند بگویند: این دینى نیست که تمام اهل دنیا آن را به عنوان آخرین دین بپذیرند، بلکه از همان افسانه هاى قدیمى است .

۲ - ارتجاع



اشراف صدر اسلام انسانهایی مرتجع و واپس گرا در برابر معارف حقه الهی که از طرف پیامبر بر آنان عرضه شده بود، بودند.حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون (در حقيقت آیات من بر شما خوانده مى‌ شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مى‌ رفتيد.)

۳ - ملاک ارزش گذاری



از طبقه اشراف بودن، ملاک ارزشمندی برای احراز مقام رسالت الهی از دیدگاه اشراف مکه بود. بل متعت هـؤلاء وءاباءهم حتی جاءهم الحق ورسول مبین (بلكه اينان و پدرانشان را برخودارى دادم تا حقيقت و فرستاده‌اى آشكار به سويشان آمد.) ولما جاءهم الحق قالوا هـذا سحر..(و چون حقيقت به سويشان آمد گفتند اين افسونى است و ما منكر آنيم.) وقالوا لولا نزل هـذا القرءان علی رجل من القریتین عظیم (و گفتند چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از (آن) دو شهر فرود نيامده است.)

۴ - استکبار آنها



اشراف مکه در عصر پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ، انسان‌هایی مستکبر و جاه طلب بودند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجئـرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون (در حقيقت آيات من بر شما خوانده مى‌ شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مى‌ رفتيد.) مستکبرین به...(در حالى كه از (پذيرفتن) آن تکبر مى ‌ورزيديد و شب هنگام (در محافل خود) بدگويى مى‌ كرديد.)
خداوند در قرآن ولیدبن مغیره ، از اشراف مکه را، به سبب استکبار وی و عناد با پیامبر اسلام نفرین می کند. ذرنی ومن خلقت وحیدا (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) وجعلت له مالا ممدودا (و دارايى بسيار به او بخشيدم.) وبنین شهودا(و پسرانى آماده (به خدمت دادم).) ومهدت له تمهیدا (و برايش (عيش خوش) آماده كردم.) ثم یطمع ان ازید(باز (هم) طمع دارد كه بيفزايم.)انه فکر وقدر (آرى (آن دشمن حق) انديشيد و سنجيد.)فقتل کیف قدر(كشته بادا چگونه (او) سنجيد.)ثم قتل کیف قدر ((آرى) كشته بادا چگونه (او) سنجيد.) ثم ادبر و استکبر (آنگاه پشت گردانيد و تکبر ورزيد.)

۵ - استهزاگری



برخی از اشراف و قدرت مندان مکه، انسان‌هایی بودند عیب جو و پیامبر گرامی اسلام و دین مبین را مورد تمسخر قرار می دادند. هماز مشاء بنمیم ((كه) عيب جوست و براى خبرچينى گام برمى‌ دارد.) مناع للخیر معتد اثیم(مانع خير متجاوز گناه پيشه.) عتل بعد ذلک زنیم (گستاخ (و) گذشته از آن زنازاده است.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مال دار و پسردار است.) ویل لکل همزة لمزة (واى بر هر بدگوى عیب جويى.) الذی جمع مالا وعدده (كه مالى گرد آورد و برشمردش.)
اشرافیت و سرمستی سران شرک، باعث میشد مؤمنان و دینداران را مورد تمسخر و استهزا قرار بدهند.زین للذین کفروا الحیوة الدنیا ویسخرون من الذین ءامنوا...(زندگى دنیا در چشم كافران آراسته شده است و مؤمنان را ريشخند مى‌ كنند و (حال آنكه) كسانى كه تقواپيشه بوده‌ اند در روز رستاخیز از آنان برترند و خدا به هر كه بخواهد بى‌شمار روزى مى‌ دهد.)

۶ - اسراف اشراف صدر اسلام



اشراف مکه، انسان‌هایی افراطی و اسراف کار بودند. واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة والعشی یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هوه وکان امره فرطا (و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى ‌خوانند (و) خشنودى او را مى‌ خواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديده ‌ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته‌ ايم و از هوس خود پيروى كرده و (اساس) كارش بر زياده ‌روى است اطاعت مكن.)
تفسیر مجمع البیان در شآن نزول این آیه فرموده است که: آیه درباره جناب سلمان و ابوذر و سایر فقرا از اصحاب پیامبر نازل شده است.

۷ - اشراف صدر اسلام در قیامت




۷.۱ - رویارویی با عذاب الهی


اشراف غافل صدر اسلام ، هنگام رویارویی با عذاب الهی که مستوجب آن هستند به گریه و زاری می پردازند، قرآن کریم فرموده است: حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجئـرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.)

۷.۲ - کمک خواهی


در روز قیامت ، اشراف کافر مکه، که در زمان حیاتشان دعوت اسلام را لبیک نگفتنه بودند، درخواست کمک و یاری از خداوند دارند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) لاتجـئروا الیوم انکم منا لاتنصرون (امروز زارى مكنيد كه قطعا شما از جانب ما يارى نخواهيد شد.)

۷.۳ - محرومیت از امداد الهی


اشراف مستکبر، به دلیل ظلم و عناد با اسلام و تکبر و بدگویی از کمک و مدد خداوند محروم هستند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) لاتجـئروا الیوم انکم منا لاتنصرون (امروز زارى مكنيد كه قطعا شما از جانب ما يارى نخواهيد شد.) مستکبرین به سـمرا تهجرون (در حالى كه از (پذيرفتن) آن تكبر مى ‌ورزيديد و شب هنگام (در محافل خود) بدگويى مى ‌كرديد.)

۷.۴ - مشمول عذاب الهی


این مستکبران، در اثر نافرمانی از دستورات الهی و عدم قبول دعوت پروردگار شامل عذاب حق متعال در روز قیامت می شوند.حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) لاتجـئروا الیوم انکم منا لاتنصرون (امروز زارى مكنيد كه قطعا شما از جانب ما يارى نخواهيد شد.)

۷.۵ - ذلت و زبونی


اشراف که در دنیا بسیار قدرتمند و دارای جایگاه و کرسی بلندی بودند به دلیل نافرمانی در قیامت به پست ترین جایگاه رسیده و ذلیل می شوند.مناع للخیر معتد اثیم..(مانع خير متجاوز گناه پيشه.) سنسمه علی الخرطوم (زودا كه بر بینی‌ اش داغ نهيم (و رسوايش كنيم).)

۸ - اشراف صدر اسلام و آیات خدا




۸.۱ - عدم تأثیر آیات و معجزات


طبق نص صریح قرآن کریم آیات و معجزات الهی که از سوی پیامبر اکرم بر آنان وارد می شد هیچ کدام تأثیری بر ایمان آوری کفار مکه نداشت. وکذلک جعلنا فی کل قریة اکـبر مجرمیها لیمکروا فیها..(و بدين گونه در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مى‌ گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند و(لى) آنان جز به خودشان نيرنگ نمى ‌زنند و درك نمى‌ كنند.) واذا جآءتهم ءایة قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل مآ اوتی رسل الله...(و چون آيتى برايشان بيايد مى‌ گويند هرگز ایمان نمى‌ آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما (نيز) داده شود خدا بهتر مى‌ داند رسالتش را كجا قرار دهد به زودى كسانى را كه مرتكب گناه شدند به (سزاى) آنكه نيرنگ مى‌ كردند در پيشگاه خدا خوارى و شکنجه‌ اى سخت‌ خواهد رسيد.)

۸.۲ - پشت کردن به آیات


اشراف صدر اسلام در اثر غرور و تکبرشان به آیات الهی پشت می کردند. حتی هنگامی که آیات خوانده می شد پنبه در گوششان می کردند تا صوت آن را نشنوند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب.. (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) قد کانت ءایـتی تتلی علیکم فکنتم علی اعقـبکم تنکصون (در حقيقت آيات من بر شما خوانده مى‌ شد و شما بوديد كه همواره به قهقرا مى‌ رفتيد.)

۸.۳ - افسانه شمردن


از سوی برخی از اشراف آیات الهی افسانه نامیده می شد و آن را داستانی بیش نمی دانستند. مناع للخیر معتد اثیم (مانع خير متجاوز گناه پيشه.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مالدار و پسردار است.) اذا تتلی علیه ءایـتنا قال اسـطیر الاولین (چون آيات ما بر او خوانده شود گويد افسانه‌ هاى پيشينيان است.)

۹ - ستیزه جویی ولیدبن مغیره



ولید بن مغیره که از فصحا و بزرگان مکه بود پس از شنیدن آیات قرآن از پیامبر اکرم، نزد کفار قریش آمد و گفت بروید بگویید که این کلام سحر است. ذرنی ومن خلقت وحیدا (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) وجعلت له مالا ممدودا (و دارايى بسيار به او بخشيدم.) وبنین شهودا(و پسرانى آماده (به خدمت دادم).) ومهدت له تمهیدا (و برايش (عيش خوش) آماده كردم.) ثم یطمع ان ازید (باز (هم) طمع دارد كه بيفزايم.) کلا انه کان لایـتنا عنیدا (ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود.)

۱۰ - اشراف و اصحاب صفه




۱۰.۱ - دور کردن اصحاب صفه


گروهی از اشراف و ثروتمندان صدر اسلام از پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خواستند اصحاب صفه را از خود دور کنند که خداوند با نزول این آیه آن را منع کردند. ولاتطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة والعشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیء وما من حسابک علیهم من شیء فتطردهم فتکون من الظـلمین (و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مى‌ خوانند در حالى كه خشنودى او را مى‌ خواهند مران از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست و از حساب تو (نيز) چيزى بر عهده آنان نيست تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.)
واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة والعشی یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هویه وکان امره فرطا (و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‌ خوانند (و) خشنودى او را مى‌ خواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديده‌ ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنیا را بخواهى و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته ‌ايم و از هوس خود پيروى كرده و (اساس) كارش بر زياده‌ روى است اطاعت مكن.)

۱۰.۲ - تحقیر اصحاب صفه


اشراف صدر اسلام اصحاب صفه را تحقیر و استهزا می کردند. ولاتطرد الذین یدعون ربهم بالغدوةوالعشی یریدون وجهه ما علیک من حسابهم من شیء وما من حسابک علیهم من شیء فتطردهم فتکون من الظـلمین (و كسانى را كه پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مى‌ خوانند در حالى كه خشنودى او را مى‌ خواهند مران از حساب آنان چيزى بر عهده تو نيست و از حساب تو (نيز) چيزى بر عهده آنان نيست تا ايشان را برانى و از ستمكاران باشى.) وکذلک فتنا بعضهم ببعض لیقولوا اهـؤلاء من الله علیهم من بیننآ الیس الله باعلم بالشکرین (و بدين گونه ما برخى از آنان را به برخى ديگر آزموديم تا بگويند آيا اينانند كه از ميان ما خدا بر ايشان منت نهاده است آيا خدا به (حال) سپاسگزاران داناتر نيست.)

۱۰.۳ - طرد اصحاب صفه


درخواست طرد اصحاب صفه از سوی اشراف صدر اسلام ناشی از غفلت، اسراف کاری و هواپرستی آنان بود. واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة والعشی یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هویـه وکان امره فرطا (و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‌ خوانند (و) خشنودى او را مى‌ خواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديده‌ ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته ‌ايم و از هوس خود پيروى كرده و (اساس) كارش بر زياده‌ روى است اطاعت مكن.)

۱۱ - اشراف و قرآن




۱۱.۱ - نیندیشیدن


هیچگاه اشراف متکبر در صدر اسلام در آیات قرآن تفکر نکردند و به معانی آن توجهی ننمودند.حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجئـرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) افلم یدبروا القول‌ام جاءهم ما لم یات ءاباءهم الاولین (آيا در (عظمت) اين سخن نينديشيده‌اند يا چيزى براى آنان آمده كه براى پدران پيشين آنها نيامده است.)

۱۱.۲ - روی گرداندن


اشراف از همان ابتدا از آیات الهی قرآن روی گردان بودند. اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.).. بل اتینـهم بذکرهم فهم عن ذکرهم معرضون (و اگر حق از هوسهاى آنها پيروى مى‌ كرد قطعا آسمانها و زمين و هر كه در آنهاست تباه مى ‌شد (نه) بلكه يادنامه‌ شان را به آنان داده‌ ايم ولى آنها از (پيروى) يادنامه خود روی گردانند.) تفسیر المیزان در ذیل این آیه فرموده است: «بیشتر آنان از حق بدشان مى آید به این جهت بدشان مى آید که مخالف با هوى و هوس ایشان است.»

۱۲ - اشراف و حضرت محمد



اشراف مکه از پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم شناخت کافی داشتند. چه اینکه ایشان و پدر و جدشان از خردسالی تا زمانی که به پیامبری مبعوث شوند در آنجا زندگی می کردند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) افلم یدبروا القول‌ام جاءهم..(آيا در (عظمت) اين سخن نينديشيده ‌اند يا چيزى براى آنان آمده كه براى پدران پيشين آنها نيامده است.)‌ام لم یعرفوا رسولهم...(يا پيامبر خود را (درست) نشناخته و (لذا) به انكار او پرداخته‌ اند.)

۱۳ - اطاعت از اشراف



خداوند همه را در اطاعت از اشرافی که کلام الهی و فرستاده ایشان را تکذیب می کردند نهی فرمودند. ولاتطع کل حلاف مهین (و از هر قسم خورنده فرو مايه‌ اى فرمان مبر.) هماز مشاء بنمیم (كه عيب جوست و براى خبرچينى گام برمى‌ دارد.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مال دار و پسردار است.)

۱۴ - افراط



پروردگار فرمودند از اشراف زیاده رو و افراطی پیروی و اطاعت نکنید. واصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوة والعشی یریدون وجهه ولاتعد عیناک عنهم ترید زینة الحیوة الدنیا ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا واتبع هویه وکان امره فرطا (و با كسانى كه پروردگارشان را صبح و شام مى‌خوانند (و) خشنودى او را مى‌خواهند شكيبايى پيشه كن و دو ديده‌ات را از آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا را بخواهى و از آن كس كه قلبش را از ياد خود غافل ساخته‌ايم و از هوس خود پيروى كرده و (اساس) كارش بر زياده‌روى است اطاعت مكن.)

۱۵ - کراهت



اکثریت اشراف در صدر اسلام از حق کراهت بسیار داشتند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) .. واکثرهم للحق کـرهون(يا مى‌ گويند او جنونی دارد (نه) بلكه (او) حق را براى ايشان آورده و(لى) بيشترشان حقيقت را خوش ندارند.)

۱۶ - امتحان



قرآن کریم در اینجا با اشاره به داستان فرزندان آن باغدار که مورد آزمون الهی قرار گرفتند، فرمودند که خداوند اشراف صدر اسلام را هم مورد آزمایش قرار داد. فلاتطع المکذبین (پس از دروغ زنان فرمان مبر.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مال دار و پسردار است.) انا بلونـهم کما بلونا اصحـب الجنة...(ما آنان را همان گونه كه باغداران را آزموديم مورد آزمایش قرار داديم آنگاه كه سوگند خوردند كه صبح برخيزند و (ميوه) آن (باغ) را حتما بچينند.)

۱۷ - بدخلقی



برخی از اشراف صدر اسلام انسانهایی بدخلق و درشت خوی بودند. ولاتطع کل حلاف مهین (و از هر قسم خورنده فرو مايه‌ اى فرمان مبر.) عتل بعد ذلک زنیم (گستاخ (و) گذشته از آن زنازاده است.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مالدار و پسردار است.)

۱۸ - بهانه‌ها



اشراف مکه برای ایمان آوردن به خداوند بهانه و پیش شرط گذاشتند و آن هم درخواست وحی و رسالت بود. وکذلک جعلنا فی کل قریة اکـبر مجرمیها لیمکروا فیها..(و بدين گونه در هر شهرى گناهكاران بزرگش را مى‌ گماريم تا در آن به نيرنگ پردازند و(لى) آنان جز به خودشان نيرنگ نمى ‌زنند و درك نمى‌ كنند.) واذا جآءتهم ءایة قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل مآ اوتی رسل الله...(و چون آيتى برايشان بيايد مى‌ گويند هرگز ایمان نمى‌ آوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما (نيز) داده شود خدا بهتر مى‌ داند رسالتش را كجا قرار دهد به زودى كسانى را كه مرتكب گناه شدند به (سزاى) آنكه نيرنگ مى‌ كردند در پيشگاه خدا خوارى و شکنجه ‌ اى سخت‌ خواهد رسيد.)

۱۹ - بی تباری



افرادی از اشراف صدر اسلام آدم‌ هایی بی اصل و نسب بودند. ولاتطع کل حلاف مهین (و از هر قسم خورنده فرو مايه‌ اى فرمان مبر.) عتل بعد ذلک زنیم (گستاخ (و) گذشته از آن زنازاده است.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مالدار و پسردار است.)

۲۰ - تجاوزگری



افرادی از اشراف صدر اسلام انسانهایی تجاوزپیشه و ستم پیشه بودند که به پیامبر و پیروانشان ظلم می کردند. هماز مشاء بنمیم (كه عيب جوست و براى خبرچينى گام برمى‌ دارد.) مناع للخیر معتد اثیم (مانع خير متجاوز گناه پيشه.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مال دار و پسردار است.)

۲۱ - تکذیب گری



اشراف صدر اسلام پیامبراکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را تکذیب می کردند. فلاتطع المکذبین (پس از دروغزنان فرمان مبر.) مناع للخیر معتد اثیم (مانع خير متجاوز گناه پيشه.) عتل بعد ذلک زنیم (گستاخ (و) گذشته از آن زنازاده است.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مال دار و پسردار است.)

۲۲ - توصیه‌ها



اشراف صدر اسلام بر عبادت بت‌ها پایداری کرده و به خداپرستی روی نمی آوردند. و انطـلق الملامنهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم ان هـذا لشیء یراد (و بزرگانشان روان شدند (و گفتند) برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف (ما)ست.)

۲۳ - توطئه



ولیدبن مغیره که از اشراف مکه بود بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم و قرآن کریم توطئه نمودند و قرآن نیز آن نیرنگ را بازگو نموده است. ذرنی ومن خلقت وحیدا (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) وجعلت له مالا ممدودا (و دارايى بسيار به او بخشيدم.) وبنین شهودا(و پسرانى آماده (به خدمت دادم).) ومهدت له تمهیدا (و برايش (عيش خوش) آماده كردم.) ثم یطمع ان ازید (باز (هم) طمع دارد كه بيفزايم.) کلا انه کان لآیـتنا عنیدا(ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود.)
سارهقه صعودا (به زودى او را به بالارفتن از گردنه (عذاب) وادار مى‌ كنم.) انه فکر وقدر (آرى (آن دشمن حق) انديشيد و سنجيد.) فقتل کیف قدر (كشته بادا چگونه (او) سنجيد.) ثم قتل کیف قدر ((آرى) كشته بادا چگونه (او) سنجيد.) ثم نظر (آنگاه نظر انداخت.) ان هـذا الا قول البشر (اين غير از سخن بشر نيست.)

۲۴ - تهدید اشراف



قرآن کریم اشراف مکه را تهدید به عذاب و خلوود در جهنم نموده است.

۲۴.۱ - تهدید شدن برخی


قرآن برخی اشراف مکه را به زبونی و خواری در قیامت تهدید کرده است. ذرنی ومن خلقت وحیدا (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) مناع للخیر معتد اثیم (و دارايى بسيار به او بخشيدم.) عتل بعد ذلک زنیم(و پسرانى آماده (به خدمت دادم).) ان کان ذا مال و بنین (و برايش (عيش خوش) آماده كردم.) اذا تتلی علیه ءایـتنا قال اسـطیر الاولین (باز (هم) طمع دارد كه بيفزايم.) سنسمه علی الخرطوم (ولى نه زيرا او دشمن آيات ما بود.)

۲۴.۲ - تهدید به عذاب الهی


اشراف مستکبر مکه از سوی خداوند، به عذاب الهی در روز قیامت تهدید کرده است. اجعل الالهة الـها وحدا ان هـذا لشیء عجاب (آيا خدايان (متعدد) را خداى واحدى قرار داده اين واقعا چيز عجيبى است.) و انطـلق الملامنهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم..(و بزرگانشان روان شدند (و گفتند) برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف (ما)ست.)اءنزل علیه الذکر من بیننا بل هم فی شک من ذکری بل لما یذوقوا عذاب (آيا از ميان ما قرآن بر او نازل شده است (نه) بلكه آنان در باره قرآن من دودلند (نه) بلكه هنوز عذاب (مرا) نچشيده ‌اند.)
مناع للخیر معتد اثیم (مانع خير متجاوز گناه پيشه.) عتل بعد ذلک زنیم (گستاخ (و) گذشته از آن زنازاده است.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مال دار و پسردار است.)سنسمه علی الخرطوم (زودا كه بر بينى‌اش داغ نهيم (و رسوايش كنيم).)
واصبر علی ما یقولون واهجرهم هجرا جمیلا (و بر آنچه مى‌ گويند شكيبا باش و از آنان با دورى گزيدنى خوش فاصله بگير.) وذرنی والمکذبین اولی النعمة (و مرا با تكذيب‌ كنندگان توانگر واگذار و اندكى مهلتشان ده.) ان لدینا انکالا و جحیما (در حقيقت پيش ما زنجيرها و دوزخ .)
ذرنی ومن خلقت وحیدا (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) وجعلت له مالا ممدودا (و دارايى بسيار به او بخشيدم.) وبنین شهودا (و پسرانى آماده (به خدمت دادم).) ومهدت له تمهیدا (و برايش (عيش خوش) آماده كردم.) ثم یطمع ان ازید (باز (هم) طمع دارد كه بيفزايم.) سارهقه صعودا (به زودى او را به بالارفتن از گردنه (عذاب) وادار مى ‌كنم.)
ویل لکل همزة لمزة (واى بر هر بدگوى عیب جويى.) الذی جمع مالا وعدده (كه مالى گرد آورد و برشمردش.) یحسب ان ماله اخلده (پندارد كه مالش او را جاوید كرده.)

۲۵ - تهمت‌ها




۲۵.۱ - اتهام دیوانگی


از سوی اشراف مکه، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را به صفت ناروای دیوانگی متهم کردند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.)‌ام یقولون به جنة...(يا مى‌ گويند او جنونى دارد (نه) بلكه (او) حق را براى ايشان آورده و(لى) بيشترشان حقيقت را خوش ندارند.)

۲۵.۲ - اتهام دروغ پردازی


اشراف و قدرتمندان صدر اسلام، پیامبر گرامی را متهم به دروغ پردازی در گفتار و ادعای نبوت می کردند.و انطـلق الملامنهم ان امشوا واصبروا علی ءالهتکم..(و بزرگانشان روان شدند (و گفتند) برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف (ما)ست.) ما سمعنا بهـذا فی الملة الاخرة ان هـذا الا اختلـق (از طرفى اين (مطلب) را در آیین اخير (عيسوى هم) نشنيده‌ ايم اين (ادعا) جز دروغ‌ بافى نيست.)

۲۵.۳ - سحر بودن قرآن


از سوی برخی اشراف صدر اسلام قرآن سحر و جادو تلقی می شد. ذرنی ومن خلقت وحیدا (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) وجعلت له مالا ممدودا (و دارايى بسيار به او بخشيدم.) وبنین شهودا (و پسرانى آماده (به خدمت دادم).) ومهدت له تمهیدا (و برايش (عيش خوش) آماده كردم.) انه فکر وقدر (آرى (آن دشمن حق) انديشيد و سنجيد.) فقتل کیف قدر (كشته بادا چگونه (او) سنجيد.) ثم قتل کیف قدر ((آرى) كشته بادا چگونه (او) سنجيد.) ثم نظر(آنگاه نظر انداخت.) فقال ان هـذا الا سحر یؤثر (و گفت اين (قرآن) جز سحرى كه (به برخى) آموخته‌ اند نيست.)

۲۶ - دیدگاه‌ها



از دیدگاه اشراف صدر اسلام، فقط طبقه اشراف شایسته احراز مقام رسالت و نبوت بودند. وقالوا لولا نزل هـذا القرءان علی رجل من القریتین عظیم (و گفتند چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از (آن) دو شهر فرود نيامده است.) شیخ طبرسی در مجمع البیان میفرماید: منظور از قریتین، مکه و طائف می باشد.
از دیدگاه اشراف، آنچه عامل جاودانگی می شود مال و ثروت است. ویل لکل همزة لمزة (واى بر هر بدگوى عيبجويى.) الذی جمع مالا وعدده (كه مالى گرد آورد و برشمردش.) یحسب ان ماله اخلده (پندارد كه مالش او را جاويد كرده.)

۲۷ - سخن چینی



برخی از اشراف مکه عناصری سخن چین و نمام بودند. هماز مشاء بنمیم ((كه) عيب جوست و براى خبرچينى گام برمى‌ دارد.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مالدار و پسردار است.)

۲۸ - شب نشینی



اشراف مکه، دارای شب نشینی‌های بیهوده بودند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) مستکبرین به سـمرا تهجرون (در حالى كه از (پذيرفتن) آن تكبر مى ‌ورزيديد و شب هنگام (در محافل خود) بدگويى مى ‌كرديد.)
اشراف در شب نشینی‌های خود در مکه حرف های بیهوده می گفتند و هذیان گویی می کردند.حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) مستکبرین به سـمرا تهجرون (در حالى كه از (پذيرفتن) آن تكبر مى ‌ورزيديد و شب هنگام (در محافل خود) بدگويى مى ‌كرديد.)
آنان بر ضد قرآن و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در نشست‌های شبانه خود، دشنام داده و ناسزا می گفتند. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.) مستکبرین به سـمرا تهجرون (در حالى كه از (پذيرفتن) آن تكبر مى ‌ورزيديد و شب هنگام (در محافل خود) بدگويى مى ‌كرديد.)

۲۹ - عیب جویی



برخی از اشراف مکه انسان‌هایی عیب جو بودن که بدون هیچ علت و دلیل مشخصی بهانه جویی می کردند. ولاتطع کل حلاف مهین (و از هر قسم خورنده فرو مايه ‌اى فرمان مبر.) هماز مشاء بنمیم (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) ویل لکل همزة لمزة (واى بر هر بدگوى عيب جويى.) الذی جمع مالا وعدده (كه مالى گرد آورد و برشمردش.)

۳۰ - طمع



ولیدبن مغیره ، بیش از همه اشراف مکه در مال اندوزی طمع داشت. ذرنی ومن خلقت وحیدا (مرا با آنكه (او را) تنها آفريدم واگذار .) وجعلت له مالا ممدودا (و دارايى بسيار به او بخشيدم.) وبنین شهودا(و پسرانى آماده (به خدمت دادم).) ومهدت له تمهیدا (و برايش (عيش خوش) آماده كردم.) ثم یطمع ان ازید (باز (هم) طمع دارد كه بيفزايم.)

۳۱ - گناه پیشگی



عناصری از اشراف صدر اسلام انسان‌هایی گناه پیشه بودند که تمام زندگی آنان پر از معصیت و مخالفت با دستورات الهی بود. ولاتطع کل حلاف مهین (و از هر قسم خورنده فرو مايه‌اى فرمان مبر.) مناع للخیر معتد اثیم (مانع خير متجاوز گناه پيشه.) ان کان ذا مال و بنین (به صرف اينكه مال دار و پسردار است.)

۳۲ - هواپرستی



اشراف مستکبر، پیرو هوا و هوس‌های خویش بودند و لجام تمام افعال و گفتارشان در دست نفس خبیثشان بود. حتی اذا اخذنا مترفیهم بالعذاب اذا هم یجـئرون (تا وقتى خوشگذرانان آنها را به عذاب گرفتار ساختيم بناگاه به زارى درمى‌ آيند.)ولو اتبع الحق اهواءهم لفسدت السمـوت والارض...(و اگر حق از هوسهای آنها پيروى مى‌ كرد قطعا آسمانها و زمین و هر كه در آنهاست تباه مى‌ شد (نه) بلكه يادنامه‌ شان را به آنان داده‌ ايم ولى آنها از (پيروى) يادنامه خود روي گردانند.)

۳۳ - پانویس


 
۱. ص/سوره۳۸، آیه۶.    
۲. ص/سوره۳۸، آیه۷.    
۳. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۷، ص۲۷۹.    
۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۶.    
۶. زخرف/سوره۴۳، آیه۲۹.    
۷. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۰.    
۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۱.    
۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۱۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۶.    
۱۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۷.    
۱۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۱۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۲.    
۱۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۳.    
۱۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۴.    
۱۶. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۵.    
۱۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۸.    
۱۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۹.    
۱۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۰.    
۲۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۳.    
۲۱. قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.    
۲۲. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۲۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۲۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۲۵. همزه/سوره۱۰۴، آیه۱.    
۲۶. همزه/سوره۱۰۴، آیه۲.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۲۱۲.    
۲۸. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۳۷.    
۳۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۳۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۳۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۵.    
۳۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۳۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۵.    
۳۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۷.    
۳۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۳۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۵.    
۳۸. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۳۹. قلم/سوره۶۸، آیه۱۶.    
۴۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۳.    
۴۱. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۴۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۴۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۶.    
۴۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۴۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۴۶. قلم/سوره۶۸، آیه۱۵.    
۴۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۴۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۲.    
۴۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۳.    
۵۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۴.    
۵۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۵.    
۵۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۶.    
۵۳. انعام/سوره۶، آیه۵۲.    
۵۴. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۵۵. انعام/سوره۶، آیه۵۲.    
۵۶. انعام/سوره۶، آیه۵۳.    
۵۷. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۵۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۵۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۸.    
۶۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۶۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۱.    
۶۲. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۱۵، ص۶۳.    
۶۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۶۴. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۸.    
۶۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۹.    
۶۶. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۶۷. قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.    
۶۸. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۶۹. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۷۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۷۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۰.    
۷۲. قلم/سوره۶۸، آیه۸.    
۷۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۷۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۷.    
۷۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۷۶. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۷۷. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۷۸. انعام/سوره۶، آیه۱۲۳.    
۷۹. انعام/سوره۶، آیه۱۲۴.    
۸۰. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۸۱. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۸۲. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۸۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.    
۸۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۸۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۸۶. قلم/سوره۶۸، آیه۸.    
۸۷. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۸۸. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۸۹. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۹۰. ص/سوره۳۸، آیه۶.    
۹۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۹۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۲.    
۹۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۳.    
۹۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۴.    
۹۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۵.    
۹۶. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۶.    
۹۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۷.    
۹۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۸.    
۹۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۹.    
۱۰۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۰.    
۱۰۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۱.    
۱۰۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۵.    
۱۰۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۱۰۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۱۰۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۱۰۶. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۱۰۷. قلم/سوره۶۸، آیه۱۵.    
۱۰۸. قلم/سوره۶۸، آیه۱۶.    
۱۰۹. ص/سوره۳۸، آیه۵.    
۱۱۰. ص/سوره۳۸، آیه۶.    
۱۱۱. ص/سوره۳۸، آیه۸.    
۱۱۲. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۱۱۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۳.    
۱۱۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۱۱۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۶.    
۱۱۶. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۰.    
۱۱۷. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۱.    
۱۱۸. مزمل/سوره۷۳، آیه۱۲.    
۱۱۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۱۲۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۲.    
۱۲۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۳.    
۱۲۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۴.    
۱۲۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۵.    
۱۲۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۷.    
۱۲۵. همزه/سوره۱۰۴، آیه۱.    
۱۲۶. همزه/سوره۱۰۴، آیه۲.    
۱۲۷. همزه/سوره۱۰۴، آیه۳.    
۱۲۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۱۲۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۰.    
۱۳۰. ص/سوره۳۸، آیه۶.    
۱۳۱. ص/سوره۳۸، آیه۷.    
۱۳۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۱۳۳. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۲.    
۱۳۴. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۳.    
۱۳۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۴.    
۱۳۶. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۸.    
۱۳۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۹.    
۱۳۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۰.    
۱۳۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۱.    
۱۴۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۲۴.    
۱۴۱. زخرف/سوره۴۳، آیه۳۱.    
۱۴۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۹، ص۷۸.    
۱۴۳. همزه/سوره۱۰۴، آیه۱.    
۱۴۴. همزه/سوره۱۰۴، آیه۲.    
۱۴۵. همزه/سوره۱۰۴، آیه۳.    
۱۴۶. قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.    
۱۴۷. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۱۴۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۱۴۹. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۷.    
۱۵۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۱۵۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۷.    
۱۵۲. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۱۵۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۷.    
۱۵۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۱۵۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۱.    
۱۵۶. همزه/سوره۱۰۴، آیه۱.    
۱۵۷. همزه/سوره۱۰۴، آیه۲.    
۱۵۸. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۱.    
۱۵۹. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۲.    
۱۶۰. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۳.    
۱۶۱. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۴.    
۱۶۲. مدثر/سوره۷۴، آیه۱۵.    
۱۶۳. قلم/سوره۶۸، آیه۱۰.    
۱۶۴. قلم/سوره۶۸، آیه۱۲.    
۱۶۵. قلم/سوره۶۸، آیه۱۴.    
۱۶۶. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۴.    
۱۶۷. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۱.    


۳۴ - منبع



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۳۷۲، برگرفته از مقاله «اشراف صدر اسلام».    


رده‌های این صفحه : اشراف | صدر اسلام | موضوعات قرآنی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.